چهل روز گذشت… در آن غروب خون آلود، هنگامی که خنجر شقاوت ها و نامردی ها، گلوی آخرین مبارز را درید؛ آن گاه که زنان و فرزندان داغدیده در میان رقص شعله های آتش خیمه هایشان، به سوگ مردانِ در خون غلتیده خود نشسته بودند، دشمن به جشن و سرور ایستاد؛ خیابان ها و کاخ ها را برای جشن ها مهیا ساخت و به انتظار ماند تا در میان دل های چون لاله پر خون اسرا به برپایی جشنی تمسخرآمیز بپردازد.
اما زینب(س)، این ستون پا برجای کاروان اسرا همه چیز را به گونه ای دیگر رقم زد. به راستی چه کسی می داند چگونه زینب(س) با وجود سنگینی کوهی از مصائب بر شانه هایش، بغض غم ها را فرو داد و قدم بر قله رفیع عزت و آزادگی گذاشت؟… چهل روز از آن واقعه می گذرد؛ هنوز هم دل آسمان پر از اشک و سر زمین به زیر است؛ هنوز هم خورشید، سرخ فام و صحرای کربلا شرمسار است؛ هنوز هم داغ حسین(ع) جان سوز است. عاشورا چنان صحنه هستی را دگرگون ساخت که گویی آثار قیامت بر اندامش هویداست و حسین(ع) و یارانش چنان بر تارک تاریخ درخشیدند و جاودانه شدند که هیچ گاه غبار زمان بر روی آزادگی و جسارتشان نخواهد نشست. ((روابط عمومی شهرداری و شورای اسلامی شهر مهرستان))